سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دو تا سرتاغاری!!

سلام سلام

من سارا هستم اما نه اون سارا !!اون یکی سارا!

اون سارا دیگه نمیاد از این به بعد من میام!!!!

خوب

قرار شد اولین اپم مصادف بشه با نیمه شعبان!(این موضوع را به فال نیک گرفته و با نام و یاد خدا شروع میکنم!)

هرچی فکر کردم چی بزارم دیدیم بهتر از یه خاطره فعلا چیزی واسه گفتن ندارم!البته خاطره م خیلی بی ربط نیست!

فکر کنم پنج سال پیش بود یه روز گرم تابستون بود و تعطیلات. ازصبح رفتم خونه مادر بزرگم.عصرش پسر خالم کتاب به دست اومد اونجا!
همینجوری الکی الکی کتابو ازش گرفتم تا یه نگاهی بهش بندازم!

اسم کتاب خیلی برام جالب بود((در اوج تنهایی))

پرسیدم:میخوای بخونیش؟؟؟

گفت:نه فعلا باشه تو میخوای بخونی بخون!

منم از خدا خواسته کتابو برداشتمو شروع کردم به خوندن!راجع به حضرت مهدی و تنهایی ایشون توی غیبتو کلا مسائل و سوال و جوابهایی راجع به ایشون بود.

من اون زمانا خیلی تو این باغا نبودم (دروغ که نداریم!)اما این کتاب یه جور ناجوری منو جذب کرد!تا شب که صاحب کتاب بیاد من حدود 50 صفحه از کتابو خوندم .

 

کتاب اینجوری شروع میشه:

در اوج تنهایی

این کلمه شما رو بیاد چه چیزی می اندازد؟

ایا تا کنون در جمعی قرار گرفته ایدکه همه به شما بی توجه باشند؟ایا تاکنون احساس غربت و تنهایی کرده اید؟

اکنون اگر ببینید در جمعی بالغ بر شش ملیارد نفر یک انسان کامل که خداوند متعال توسط انبیا عظام (ع)اورا به مردم معرفی نموده تا همه از او پیروی کنند و به وسیله او خود را به صلح و سعادت و کمال انسانی برسانند همه به یک سو میروند و او به سوی دیگر چه احساسی خواهید داشت!؟

 

دوروزه کتابو خوندم !حس میکردم امام زمانو تا اونروز نمیشناختم اما الان قضیه فرق میکنه الان حداقل یه چیزایی هر چند خیلی کم در موردشون میدونم!

حالا هر سال نیمه شعبان که میشه میدونم چه روز مهم و بزرگیه!

میدونم چقد امام زمان تنهاست و چقدر ما تنهاییم!

حالا بیشتر منتظرم تا بیاد

حالا بیشتر برای ظهورش دعا میکنم

 

نیمه شعبان مبارک!

به امید ظهور

سارا نوشت:

1ببخشید که طولانی و بی مزه بود ولی برای من جز  بهترین خاطراتمه!

2 پیشنهاد میدم این کتاب رو که نویسنده اش علیرضا نعمتی هستش رو بخونید !

3 من فکر میکنم خیلی هم بد نبود شما هم میتونید از خاطره ها برامون بنویسید!

4 خاطره اسم قشنگیه ها!!!

5 راستی بازم عیدتون مبارک!

6دیگه تموم شد!


نوشته شده در سه شنبه 89/5/5ساعت 3:20 عصر توسط سارا نظرات ( ) |

سلام سلام

 

ماه شعبانم اومد.کاش این شعبان جشن تولدشو با حضور خودش جشن بگیریم!
کاش بیاد .........

                                                         . در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند

                                                    ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار

جمعه ها پشت سر هم میاد و میره جمعه های این ماه حال هوای دیگه ای داره.جمعه ها.....

هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به سینه بی قرار است
هنوزم خواب میبینم به شبها همان مردی که بر اسبی سوار است

همان مردی که جمعه آید روزی … و این پایان خوب انتظار است

به امید فرج



بوی گلهای بهشتی ز فضا می آید
عطر فردوس هم آغوش صبا می آید
نوگل مصطفوی ، زینت باغ علوی
مظهر پنج تن آل عبـــــــــــــا می آید


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/23ساعت 1:41 عصر توسط سمیرا نظرات ( ) |

سلام عید همتون مبارک باشه امیدوارم هر روزتون عید باشه .

این شعر زیبا رو تقدیم میکنم به همه شما ومخصوصا به اقامون حضرت صاحب الزمان (عج)

 

نور عترت آمد از آیینه ام

کیست در غار حرای سینه ام

رگ رگم پیغام احمد می دهد

سینه ام بوی محمد می دهد

من سخن گویم ولی من نیستم

این منم یا او ندانم کیستم

جبرئیل امشب دمد در نای من

قدسیان خوانند با آوای من

ای بتان کعبه در هم بشکنید

با من امشب از محمد دم زنید

از هوا گلبانگ تهلیل آمده

دیده بگشائید جبریل آمده

مکه تا کی مرکز نا اهلهاست

پایمال چکمه بوجهلهاست

مکه دریای فروغ وحی شد

بت پرستان بت پرستی نهی شد

روز، روز مرگ ظلم و ظالم است

بانگ نفرت مرد ، اقرا حاکم است

یا محمد منجی عالم توئی

این مبارک نامه را خاتم توئی

انبیا مشعل ز تو افروختند

وز دمت پیغمبری آموختند

غیرت و مردانگی آئین توست

عزت زن در حجاب دین توست

بر همه اعلام کن زن برده نیست

برده مردان تن پرورده نیست

خاتم توحید در انگشت تو

حق به پیش روی و حیدر پشت تو

ما تو را زهرای اطهر داده ایم

شیر مردی مثل حیدر داده ایم

ما تو را دادیم در بین همه

یک خدیجه یک علی یک فاطمه

 

 


نوشته شده در جمعه 89/4/18ساعت 2:47 عصر توسط سمیرا نظرات ( ) |

شهید امیر امیرگان
علاقه ی زیادی به دیدار مولایش داشت. همیشه از خانواده اش میپرسید چگونه میتوان امام زمان را دید ؟
خیلی تلاش میکرد ؛ دعا میخواند ؛ مراقب بود . روزی که تشییع جنازه شهدای
نوژه در پایگاه هوایی انجام شد, امیر در حال تشییع جنازه امام را میبیند
 وناراحتی هم که آن موقع از ناحیه صورت داشت
(بادست کشیدن حضرت به یک طرف صورتش )برطرف میگردد.

پدرش میگفت : وقتی جنازه امیر را نگاه کردم ؛ متوجه شدم صورتش سوخته اما
ناحیه ای که حضرت صاحب(عج) دست کشیده اند هیچ گونه صدمه ای ندیده است.


نوشته شده در سه شنبه 89/4/15ساعت 11:4 صبح توسط سمیرا نظرات ( ) |

سلام به همه دوستان عزیزم

من وسارا کم کم داریم میریم تو کار درس خوندنا این حرفا به همین علت این وبلاگ حالا حالاها تطعیل میشه!!؟؟

من تشکر میکنم از همه کسانی که من رودر درست کردن این وبلاگ ورسوندنش به اینجا یاری کردن مخصوصا حضرت ولی عصر(عج).وبعد از اقامون دوست های گلم مخصوصا ابجی گلم وامید وصل عزیزواقای یزدانی و......

امیدوارم راضی بوده باشین

یاعلی وفعلا خدا حافظ


نوشته شده در چهارشنبه 89/2/1ساعت 11:37 عصر توسط سمیرا نظرات ( ) |

 

جاده های انتظار

کوچه های بی قرار

تو کی از سفر میای

تا بیاد باتو بهار

 

تا نفس تو سینمه

برات میمیرم شب وروز

همیشه دوست دارم

ای خوب دیروز وهنوز

 

تو که تن پوش چشات

پیرهن سبز جنگله

یکی پشت پنجره

یه عمره که معطله

 

ای که سبزینه ی گل

از تو رنگ وبو داره

جمعه ها آیینه مون

تو رو آرزو داره

 

لحظه ی اومدنت

میلاد هر چی خاطره

آخه کی میخوای بیای؟

تا غصه از دلم بره

 

تا نفس تو سینمه

برات میمیرم شب وروز

طعم دلتنگی دارن

تموم لحظه هام هنوز

 

تا نفس تو سینمه

برات میمیرم شب وروز

همیشه دوست دارم

ای خوب دیروز وهنوز

 

چلچراغ شب من

چشمای روشت توئه

رو تن دقیقه هام

تن پوش خواستن توئه

 

تانفس تو سینمه

تا خون تو رگهای منه

نبض ساعت دلم

به خاطر تو می زنه

 

 

تا نفس تو سینمه

برات میمیرم شب وروز

همیشه دوست دارم

ای خوب دیروز وهنوز

 

 

 

 

 


نوشته شده در یکشنبه 89/1/22ساعت 3:47 عصر توسط سمیرا نظرات ( ) |

 
حضرت رسول اکرم (ص):
«مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمامَ زَمانِهِ ماتَ میتَة جاهِلِیَّة»
هرکسی که بمیرد، و امام زمان
خودش را نشناسد ، به مرگ
جاهلیت از دنیا رفته است.
×××××××××××××××
شرط دیدن نیست !
شرط ،کسب رضایت او است !

شرط به انتظار نشستن نیست !
شرط، در انتظارش تلاش کردن است!

شرط ظهور ، دعا است
معنی ساده دعا یعنی خواستن !

شرط خواستن، انجام واجبات
ترک محرمات !

قرآن و عترت
فقد استمسک بالعروة الوثقی
و....
××××××××××××××××
پله اول تمرین خواستن:

یاد گرفتن
فهمیدن و رعایت کردن
اصول و فروع دین
**********************************************************
سلام به همه دوستان گلم این مدیر معلوم نیست کجاست نه؟؟!!
من جاتون خالی رفته بودم مسافرت اینقده خوش گذشت کا نیمدونین!!!
 پس من به نوبه خودم سال نو رو بعدا بعدبه همه تبریک میگم. 

نوشته شده در سه شنبه 89/1/17ساعت 2:35 عصر توسط سارا نظرات ( ) |

 

سلام به همه دوستان عزیز من شرمندم واقعاولی باید به بزرگی خودتون ببخشید دیگه .

ایام عید را به همتون تبریک میگم ؟ حالا میگید چرا عذر خواهی چرا تبریک پیشا پیش؟؟

باید بگم خدمتتون که  بنده در ایام عید نمیتونم آپ کنم آخه نیس ما بزرگ خانواده ایم !!! همه میاند ما رو ببینند منام که نمیتونم بیام آپ کنم این شعر که آپ کردم یکی از دوستان منتظرم برام گذاشته بود منم این این شعر زیبا رو به عنوان آخرین آپم توی سال 1388 براتون میزارم . امیدوارم کمال استفاده رو ازش ببرین.

این شعر از طرف بهار عزیزه

              ****              ****                      

 

بــــــاز شـــد فصـــل بهــــار و آن گل رعنـــا نیامد        
 باز صبح جمعــه آمد،یوسف زهـرا نیــامــد
این ندای هـــر گرفتـــاریست در هــر بــا مــدادی      
 ای خـدا امـــروز هم صبح آمد و مولا نیامد
دیده هــا دریــا شــد و کشتی دلهـــــا در تلاطم       
غـرق گردیدیم و کشتیبان این دریا نیــامد
چشم ما دریای خون شد ، قلب مـا دریای آتش       
 مـوکب مـولای ما از دامن صحـرا نیـــــــامد
شیعیـــان گم کــــرده ای دارنـــد در شهــر مدینه        
 تاکه آن گمگشته را مهدی کند پیدا ،نیامد
این ندا از پرچم سرخ حسیـــــــن آید همــــــاره         
 کز چه تنهـا وارث خونهای عاشورا نیــــامد
عاشقان گویند با هم شمع جمـع عاشقـان کـو         
 دوستان پرسند از هم مهدی آمد یا نیامد

                     

 


نوشته شده در جمعه 88/12/28ساعت 10:22 عصر توسط سمیرا نظرات ( ) |

گرفته بوی تو را خلوت خزانی من

کجایی ای گل شب بوی بی نشانی من؟

غزل برای تو سر میبرم عزیزترین

اگر شبانه بیایی به میهمانی من

چنین که بوی تنت در رواق ها جاری ست

چگونه گل نکند بض جمکرانی من؟

عجب حکایت تلخی ست نا امید شدن

شما کجا و من و چادر شبانی من؟

در این تغزل کوچک سرودمت ای خوب

خداکند که بخندی به ناتوانی من

به پای بوس تو ایینه دستچین کردم

کجایی ای گل شب بوی بی نشانی من؟

 

*****************************************************

 

سلام به همه من از طرف مدیر وبلاگ مامورم از همه عذر خواهی کنم!!؟؟

ایشون گفتن که بهتون بگم شرمنده که نتونستیم زودتر آپ کنیم .

ولی قول میدیم که دیگه تکرار نشه!!؟؟؟

 

ودر آخر هم از دوست عزیزمون که این شعر رو برام گذاشته بود تشکر میکنم .

 


نوشته شده در پنج شنبه 88/12/20ساعت 11:7 عصر توسط سارا نظرات ( ) |

<      1   2      
Design By : Pichak