• وبلاگ : دو تا سرتاغاري!!
  • يادداشت : باي باي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بهار 

    گفت شيفته باران شو ،

    وقتي بي‌تابي ، مي بارد و خيست مي‌کند

    شيفته باران که شدم ، باران باريد اما

    هرگز خيسم نکرد !!

    شايد هنوز تا سپيده‌دمان شيفتگي راستين هزار فرسنگ فاصله است

    گفت دلداده مهتاب باش ،

    شبان گم شده اضطراب در کوچه‌هاي تاريکت را ،

    روشن و پيدا مي‌کند

    دلداده مهتاب که شدم ، شب‌هاي تاريکم عادت کرد به خلوت راه‌هاي بي چراغ و هرگز پيدا نشد

    گفت دلت خوش باشد به ستاره‌هاي روشني که

    مي‌کشاندت تا اهتزاز وارستگي

    دلخوش ستاره که شدم ، دور شد در آشوب پريشاني آسمان

    گفت بي‌‌تاب خورشيد شو ،

    گرمت مي‌کند ميان انجماد ياس و پوچي

    بي‌تاب آفتاب که شدم ، سوزاند چشمانم را و

    از نور گريزانم کرد

    گفت آسوده بخواب به انتظار ديدن روياي شبنم و گلبرگ

    منتظر خواب که شدم بيگانه شد خواب، با چشمان خسته‌ام

    اما تو اي سپيده صبح

    بگذار نه شيفته باران باشم ، نه مهتاب ، نه ابر ، نه شب و نه ستاره

    بگذار طلوع دروغين شب بيچاره اي نباشم ، در انتظار نافرجام روشني

    خدا را

    بگذار فاصله بيهوده اي نماند تا سپيده دمان بي‌ادعاي سترگ

    آي با توام اي سپيده راستين صبح

    تاريکي ديگر بس است

    طلوعي جاودانه کن....

    ****

    سلام دوست عزيز

    چقدرواژه ي خداحافظي تلخ است،به اميد آمدن دوباره ات وجوانه هاي زيباي انتظارت،ميمانيم وبرايت آرزوي موفقيت مينمائيم.

    التماس دعا